agog, eager, frantic, fretful, itchy, resistless, restless, desperate, disconsolate, impatient, unable to stand it any more, at the end of one's rope
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مرد بیتاب دیوانهوار بهدنبال سگ گمشدهی خود میگشت.
The desperate man searched frantically for his lost dog.
حرکات بیتاب او عمق اضطرابش را آشکار کرد.
His disconsolate actions revealed the depth of his anxiety.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیتاب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیتاب